در دیار پارس یا همان مهد تمدن ایران زمین پارک ملی بمو به شدت دچار بحران بی توجهی و بی فرهنگی ماست.نمی گویم مسئولین چون فردا انگ توهین به مسئولین زده می شود.باری جمعه 20 فروردین 95 پس از چند سال برای دومین بار بود که به قصد برنامه کوهنوردی پا به منطقه پارک ملی بمومی گذاشتم.قرار ما با دوستانمان از باشگاه شیراز جوان ساعت 6:30 آدینه جلو آرامگاه سعدی بود.به اتفاق 7 نفر از همنوردان از کیلومتر 5 جاده خرامه، درست نزدیکی های یک برجک نگهبانی خالی پارک از قسمت پایین فنس که معبری درست شده بودوارد منطقه شدیم.ده ها نفر از اهالی منطقه سعدی نیز وارد شده بودند.خاطر عدم بارش کافی،علف ها در حال خشک شدن بودند.بر خلاف دیگر مناطق حفاظت شده،آثاری ازوحوش به چشم نمی خورد.

ما مجوز داشتیم،دیگران را نمیدانم.به هر حال ورود قانونی یا غیر قانونی به یک منطقه حفاظت شده باعث ناامن شدن آنجا می شود.بخاطر ورود انسان به پارک بمو،هزاران هکتار از مناطق کناری و مرکزی پارک بلا استفاده مانده است.

وجود انسان ها باعث آزار و فرار حیوانات می شود.

از منطقه آنچنان که در خور یک محیط حفاظت شده ملی است،حمایت و حفاظت نمی شود.

(ضمنا" حرف و حدیث های ناجوری در مورد محیط بانان بمو زده می شود.که بنده سعی می کنم اگر بتوانم این حرف ها رو قبول نکنم.)

در اینجا راحت تر از مناطق حتی حفاظت نشده می شود وارد شد و هر کاری که خواستی اعم از پرسه زنی،جمع آوری

گیاهان و حیوان آزاری متاسفانه انجام داد.

اصلا"تابلویی هم مبنی بر ورود ممنوع بودن منطقه وجود ندارد. بمو به شدت در معرض بی توجهی و نابودی قرار داردو در فاصله چند سالی که بنده ملاحظه کردم به راحتی سرعت تخریب محسوس می باشد.

بگذریم که جز این چاره ای نیست.

ما راس ساعت 7:30 وارد منطقه شدیم و تا چشمه چنار ادامه دادیم آنجا چشمه باصفایی جاریست. که اهالی سعدی کنار

 این چشمه درختکاری کرده اند.تازگی ها،جاهایی هم برای شب مانی درست کردند!!

کناراین چشمه، صبحانه صرف شد.بعد از صبحانه،مسیر را ادامه دادیم و تا نزدیکی های چشمه گردو رفتیم،چند نفر در حال برداشت «گیاه کارده» بودند.

حدود ساعت 13:30 بود که تصمیم گرفتیم به محل چشمه چنار برگردیم.

نهار را کنار چشمه چنار صرف نمودیم.عده زیادی کنار چشمه نشسته بودند.با آتشی که درست کرده بودند و در حال     سوختن بود چایی درست کردیم و پس از ساعتی استراحت حدود 16 آدینه مسیر برگشت به سمت اتومبیل ها را آغاز نمودیم.

بخاطر وجود چند مهمان،برنامه به کندی اجرا می شد تا ایشان هم لذت کافی را در این برنامه ببرند.

ساعت 18:30 به ماشین ها رسیدیم.گروه 8نفری ما یک روز خوب و زیبا در کنار هم در پارک بمو گذرانده بود.

لحظات آخر برنامه،در خصوص بمو این بیت شعر دائم ذهنم را قلقلک می داد.

ما ز یاران چشم یاری داشتیم                        خود دروغ بود آنچه می پنداشتیم

حالا با خاطره ای خوش از اجرای یک برنامه منسجم و دلی آزرده از وضع رقت بار بمو،منطقه را ترک نمودیم.

امید است که مسئولین خدوم استانی و ملی نظر ویژه ای به این منطقه بفرمایند و بهتر از قبل در صیانت و حراست بمو

 کوشا باشند.

در این گزارش هرچند ناقص و مختصر،بنده سعی کردم به روال قبل گزارشی متفاوت را در خدمت دوستان ارائه نمایم.

امیدوارم مقبول طبع لطیف عزیزان واقع شود.

در پایان از زحمات،همراهی و همدلی همه همنوردانم تشکر و قدردانی می نمایم.همچنین از همکاری،تلاش و همت والایی جناب کرمی مدیر باشگاه معظم شیراز جوان بخاطر ترتیب این برنامه نهایت سپاس را دارم.

امید است این گزارش منشاء خیروبرکت هر چند ناچیز برای پارک ملی بمو باشد.

 

باشگاه فرهنگی ورزشی شیراز جوان-عبدالرسول عباسی