31مرداد 93 روز مبارکی بود.آن روز بر فراز دماوند تصمیم گرفتیم سال آینده برنامه شب مانی در قله دماوند را  اجرا کنیم. بعد از یکسال انتظار و چند ماه تمرین سخت و بررسی دقیق نقشه های هواشناسی بالاخره در 19 مرداد 94 توسط خودرو شخصی از شیراز عازم تهران شدیم تا رویای یکساله را تحقق بخشیم. این برنامه خاص جهت یادبود جوان همنورد باشگاه شیراز جوان شادروان رضا خورشیدی انجام می گرفت.سه شنبه را در تهران گذراندیم. صبح چهارشنبه 21مرداد 94 نفرسوم گروه به ما ملحق شد. گروه سه نفری ما راس ساعت 9 صبح از تهران عازم پلور  شد تا صعود را از ضلع جنوبی انجام دهیم.


حدود ساعت 15 بود که در بارگاه اول ماشین را پارک کردیم و پس از ادای فریضه ظهر و عصر،سوار لندرور شدیم و راس ساعت 16 نیز از بارگاه دوم، حرکت بطرف بارگاه سوم را شروع کردیم. درمسیر،کوهنوردان آلمانی، فرانسوی و چینی هم بودند.ما هر از گاهی قله دماوند را مشاهده می کردیم.کلاهک کاملا پوشیده از ابر بود.ابرهایی که به طور مرتب زیاد می شدند.

با توجه به بارندگی های چند روز قبل دماوند، کمی نگران فردا بودیم.قبل از عزیمت به تهران چند نفر از دوستان کوهنورد شیرازی و تهرانی تلاش کردند ما را از شب مانی در قله منصرف کنند.یکی از کوهنوردان محلی پلور،نظر خیلی منفی نسبت به این قضیه داشت.همه  تضعیف روحیه می کردند  ولی ما بخاطر تمرین خوبی که داشتیم بهچتوانایی خود واقف بودیم.


حدود ساعت 20 به بارگاه سوم رسیدیم.تعداد زیادی چادر در اطراف پناهگاه دماوند مستقر شده بود.محل مناسبی توسط آقای زره پوش جهت استقرار چادر ها مشخص شد.پس از نصب چادرها خالق دماوند بزرگ را بخاطر توفیق  و  سلامتی مان سجده شکر کردیم.


(1)

شام مختصری صرف  شد این در حالی بود که نهار صرف نشده بود.ساعت 22 خاموشی اعلام شد.شب را خیلی خوب و راحت سپری کردیم.ساعت 5 بامداد پنجشنبه 22 مرداد بیدار باش اعلام شد.


پس از انجام کارهای شخصی و صرف چند حبه خرما و آب گرم حدود ساعت 7 صبح با کوله باری سنگین حرکت به طرف قله را آغاز کردیم.

حالا گروه سه نفری ما متشکل از عزیز الله زره پوش سرپرست و سرقدم، محمد اسعدیان و بنده عبدالرسول عباسی کاملا آماده و سرحال مشغول پیمایش مسیر قله بودیم.

آسمان کاملا صاف و نیلی رنگ بود.پس از نیم ساعت پیمایش 4 آهوی زیبا  در پشت  تخته سنگ ها  در فاصله 50 متری در حال چرا مشاهده نمودیم قبل از آماده کردن دوربین حضور ما را حس کرده و به گله ای که در یال غربی مشغول چرا بود پیوستند.صحنه ای بسیار زیبا و دیدنی بود.


حالا خورشید کامل می تابید.مسیر پناهگاه تا قله مملو از جمعیت بود.بعضی به کمک آمپول، دیگری قرص و عده ای دیگر مجهز  به سیر و لیمو،بعضی ها هم که یدک کش داشتند!!

جای جای مسیر آثار استفراغ کسانی بود که گویا جادو جمبل خوب بلد نبودند.کسانی هم بی حال کنار مسیر آوار شده بودند.عده ای دیگر از نیمه راه برگشته بودند.این افراد بخاطر عدم آگاهی و آمادگی مناسب،برنامه موفق و شادابی نخواهند داشت.راستی صعود به قله دماوند به چه قیمتی!

کوله های ما خیلی سنگین بود پس مجبور بودیم کاملا آرام و آهسته مسیر پر شیب پیش رو را طی کنیم.به خاطر حمل کوله های بزرگ،خیلی ها سوال می کردند.وقتی از تصمیم ما با خبر می شدند،خیلی برایشان جالب بود.نزدیکیهای آبشار یخی استراحت یک ساعته داشتیم.دور نمای جاده هراز،سد لار و دامنه دماوند خیلی دیدنی بود.به لطف خدا حدود ساعت 16 پس از 9 ساعت تلاش به قله رسیدیم.

هوای قله نسبتا" آرام و بدون حتی لکه ای ابر بود. به ندرت قله دماوند چنین وضعیتی دارد. حتی شب تا صبح نیز خبری از ابر نبود.


(2)

وضعیت هر سه نفرمان خوب بود و هیچ گونه عارضه ناشی از ارتفاع نداشتیم ولی خسته بودیم.چادر سه نفره را در کاسه دماوند کنار سنگ بزرگی بر پا کردیم.دو نفر  دیگر هم قبل از ما اقدام به برپایی یک چادر نموده بودند.حدود ساعت 18 بود که یک خانم میانسال تنها به کنار چادرها آمد و تقاضای اکسیژن داشت. او دوربین هم میخواست که با آن عکس بگیرد تا ثابت کند قله دماوند را فتح کرده،متاسفانه دوربین ما آماده نبود و اکسیژن هم نداشتیم.کمی بعد جوانی آمد و باتری می خواست تا عکس بگیرد ایشان شب در ارتفاعات زیر قله گم شده بود و صبح گروه امداد و نجات را در حال انتقال وی به پناهگاه مشاهده نمودیم.وضعیت مناسبی نداشت.راستی گرفتن عکس در قله ارزش خطر کردن اینجوری را ندارد!


شب را به خوبی در قله گذراندیم.فقط مقداری کمبود اکسیژن حس می کردیم.آسمان پر از ستاره بود.تمام شب باد شدیدی در حال وزیدن بود خوشبختانه از بوران و ابر خبری نبود.شب مانی در بام ایران حس غریبی دارد.این همان حسی بود که سال ها به دنبال آن بودم.اینجا همان جایی است که می توان بی واسطه خدا را درک کرد. اینجا اگر ایراد یامشکلی پیش بیاد،فقط خدا در آن هنگامه شب می تواند کمک کند.

 

 بی واسطه و با تمام وجود عظمت کبریایی اش را درک می کنی. برای ما که اولین بار بود شب مانی در قله دماوند

 را تجربه می کردیم،تجربه بسیار جالب و قشنگی بود.شب مانی در قله دماوند به خاطر خطراتی که دارد به کسی پیشنهاد نمی کنم ولی شخصا" دوست دارم بار دیگر تجربه کنم.صبح جمعه ساعت 6  از چادر بیرون زدیم.چند نفر به قله آمده بودند وسایل را جمع کردیم.و با وجود وزش  باد شب قبل،که حالا کمی فروکش کرده بود عکس یادبود گرفتیم و ساعت 9 صبح فرود را آغاز کردیم.


قله تا پناهگاه را 5/4 ساعت پیمایش کردیم.در مسیر فرود به بعضی از کسانی که تنهایی عازم قله بودند متذکر می شدیم که (ساعت 14 هر کجای مسیر بودند باید برگردند تا دچارمشکل نشوند).در پناهگاه بارگاه سوم ساعتی استراحت کردیم وسپس مسیر فرود بارگاه دوم را پیش گرفتیم.


حدود غروب به مسجد رسیدیم.شب را استراحت نمودیم و صبح روزبعد به طرف شیراز برگشتیم.


 (3)

برخی از مسائل قابل ذکر اینکه:

1-هیچگونه مدیریت و نظارتی به کارگروه ها و افرادی که عازم قله هستند نمی شود.

2-اکثر افرادی که در حال کوهنوردی بودند  قوانین صعود و فرود، احترام به طبیعت و حفظ محیط زیست را یا به

کلی نمی دانستند و یا اهمیت نمی دادند که این ناشی از عدم آموزش مناسب توسط مدیر گروه ها می باشد.

3-مسیر ماشین رو از بارگاه اول تا دوم خیلی نامناسب بود.این در شان دست اندرکاران کوهنوردی کشور نمی باشد.

علاوه بر این ماشین های نیسان نیز مناسب نمی باشند.نیسان جهت حمل گوسفند است نه انسان!!

 

4-محیط زیست دامنه های دماوند به دلیل چرای بی رویه گوسفندان به شدت در حال تخریب است.

5-سرویس های بهداشتی غیرقابل استفاده و خیلی خراب بودند.

6-در کل امکانات ضلع جنوبی با همه ضعف هایی که دارد خیلی بهتر از شمال شرق می باشد.

 در انتها از توجه خاص مدیر باشگاه شیراز جوان جناب آقای نادر کرمی به این برنامه تقدیر  و تشکر می کنم.

همچنین از زحمات جناب زره پوش و همراهی بی نظیر آقای اسعدیان قدردانی می نمایم.

            ((یا رب چنان کن سرانجام کار                       که تو خشنود باشی و ایران سرافراز))

 

 باشگاه شیراز جوان

عبدالرسول عباسی