"شادروان کوهنورد پیشکسوت پروین نوری بد"

شادروان کوهنورد پیشکسوت پروین نوری بد

... و پروین هم رفت

آبها به لرزه می افتند

پیشانیها چروک می خورند

دستها گره می گردند

و سرود پروین کوهستان

مرثیه ای تلخ می گردد

نظاره گر قساوت تقدیر

غرق در ای کاش ها

از آن سخن می گویند:

پرستوی عاشق ما را هراسی نبود

از تندبادها و کوچی ناگزیر

پرنده بلند پرواز ما را آشیانی نبود

این شانه های نحیف و این لانه های حقیر

ماندیم ما با یادهای شیرینش

نگران دیده به پرواز و کوچش

روحش شاد و یادش پایدار